قیصر امین پور
امام حسن عسکری(ع) فرمودند:
السلام یا رسول الله
با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.
و
سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!
سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
ای داغدار اصلی این روضه ها بیاصاحب عزای ماتم کرب و بلا بیاتنها امید خلق جهان یابن فاطمهای منتهای آرزوی اولیاء بیابالا گرفته ایم برایت دو دست راای مرد مستجاب قنوت و دعا بیافهمیده ایم با همه دنیا غریبه ایدیگر به جان مادرت ای آشنا بیااز هیچکس به جز تو نداریم انتظاربر دستهای توست فقط چشم ما بیاهفته به هفته می گذرد با خیال توپس لا اقل به حرمت خون خدا بیابیش از هزار سال تو خون گریه کرده ایای خون جگر ز قامت زینب بیاعرض ارادت کم ما را قبول کنامسال هم محرم ما را قبول کن
« مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد . ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد . افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید .خسته و نا امید راه دریا را در پیش گرفت . کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت .مرد پرسید : (چه می کنی؟) کودک جواب داد : (به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم)تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید ، اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکشخدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد ! فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود .به کودک گفت : (من و تو یک اشتباه را مرتکب شده ایم)
روزی که شاه شهیدان ز زین فتاد
آری که پایه های سماء بر زمین فتاد
روزی که زاده زهرا بخون نشست
از خاتم رسول مکرم نگین فتاد
روزی که آفتاب تیره و تار و خراب شد
آندم که روی خاک امام مبین فتاد
روزی که گفت عقیله به خالقش
یا رب قبول بهرِ تولای دین فتاد
روزی که ناله زهرا بلند شد
آنسان که صیحه روح الامین فتاد
یارب چه لحظه ی سختی به عمه رفت
روزی که شاه شهیدان ز زین فتاد
شاعر : حاج سعید عسگری
منبع:حریـم مکتبــــــ
سلام ، ای سقای تشنه لب !
ای پسر ام البنین!
سلام ، ای عموی آب ها !
و ای اسوه برادری و ایثار و وفا !
سلام ، ای پشت و پناه حسین !
ای حامی و هم رکاب ولایت !
ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !
ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق ، در روز مبادا تنها نماند .
ای که بودنت ، رنج های اباعبدالله را کم میکرد و رشتههای
غم پیشانی ابا عبدالله به لبخند تو گسسته می شدند !
عباس جان !
از تو که مى نویسم ، تمام کلمات خیس اند و
در سکوت یاد تو ، چیزى جز دریا نمی گذرد .
اى ایستاده ترین دریا ! مشک خالى ات ، اشتیاق تمام آبهاى
جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تو را فریاد کنند .
امروز ، کتاب عاشورا را که ورق مىزنى ، با مقدمه عباس آبرو مى گیردتا بلندترین شعر خون ، به نام تو سروده شود و
به امضاى حسین علیها سلام برسد .
بوسه مى زنم بر دستانى که از مسیر فرات برگشتتا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان ، به تعزیه بنشیند ؛
از آن روز ، تمام رودها سراسیمه پى تو مى گردند .
اما این بار میخواهم از زبان خودت بنویسم ،
بنویسم از لحظه ای که مشک بر دوش میرفتی تا ندای العطش طفلان حرم را اجابت کنی :
“” … دعا کنید تا برمى گردم ، غنچه سرخ دهان شش ماهه
، در هجوم بادهاى داغ و سوزان پرپر نشود
و ماهى خنده بر لبهاى خشک سه ساله ، از بىآبى نمیرد .
سایه بان خسته خیمه اگر کمى طاقت بیاورد و نشکند ،براى دخترکان آفتاب نشین ، ترانه باران مى آورم
و بوسه هاى داغ عقیله قبیله بر تن تبدار سجاد علیهالسلام را به خنکاى نسیم مىسپارم .
دعا کنید تا برمى گردم ، مشک هاى خالى به غارت نرود و تازیانه ها ،لبهاى تشنه را به جاى آب ، به خون میهمان نکنند .
و آب مشک من به خاموشى سینه هاى سوخته برسد ، نه به دامنهاى آتش گرفته .
لالایى مرغان دریایى را در گوش گهواره ناآرام بخوانید تا گلوى عطشناک ،با تیر سه شعبه سیراب نشود !
دعاکنید تا برمى گردم ، حسین علیهالسلام تشنه لب پا به گودال قتلگاهش نگذاشته باشدو کاسه آب من ، زودتر از خنجر قاتل به گلوى او برسد !
اما اگر برنگشتم ، چشمهایم را به خاک علقمه بسپارید ؛چشمهاى جوانه خواهد زد ؛ از اشکهایى که در چند قدمى فرات، بر خاک حسرت ریخت!
منبع:حریـم مکتبــــــ
پاسخ حاج احمد پناهیان به "سخنان رئیس جمهور در زنجان" درباره کربلا :
اگر یک نفر از زنجانی ها و کسانی که سخنرانی را شندیدند باور کند
و نسبت به جنگ حسین بن علی با یزید تردید در ذهن شان ایجاد شود،
والله العظیم قسم گوینده ی سخن درخون حسین شریک است.
کلیپ صوتی
حجم : ۲٫۰۶ مگابایت
منبع:http://4khande.blogfa.com/
علی اصغر من !
کودک زیبای من!
ای که با وجود کوچکیت حجت بزرگی بودی بر بی دینی یزیدیان
و برهان قاطعی بودی بر بی وجدانی و قساوت قلب آنان .
در واقع تو خود حجت اکبر بودی هرچند نامت علی اصغر بود …
تو قیامت کبری بودی ، تو محشر بر پا کردی با کوچکیت .
کربلا بدون تو ، بدون خون گلوی نازنینت ، تا قیامت تشنه می ماند و در حسرت .
عاشورا بدون تو ناتمام بود ، تو حجت را بر یزیدیان تمام کردی …
ای علی اصغرم !
بنازم استقامتت را !
زمانی که حرمله ی ملعون به طرفت نشانه رفت ، چه حالی داشتی ؟؟؟
ای عزیز مادر !
چه نجوا می کردی ؟؟؟
چه خوب دست و پایت را گم نکردی و به روی خود هم نیاوردی !؟؟
زمانی که تیر آن ملعون گلوی نازنینت را شکافت ، فریاد نزدی تا دشمن شاد شود .
گریه هم نکردی تا دل بابا به درد آید ؛ یعنی فرصت نشد ،
مگر گلوی بچۀ شش ماهه چقدر تحمل تیر به این بزرگی را دارد !
من در صحنۀ نبرد نبودم ولی می گویند آن ملعون
دردمنشانه با تیر سه شعبه گلوی کوچکت را درید ! اما توفقط لبخند زدی ،
لبخندی که دل فرشتگان را آب کرد وهمۀ آنان را آماده کرد
تا خون گلوی نازنینت را که پدر به آسمان پاشید بگیرند
و در این کار از هم سبقت گرفتند تا در قیامت شاهد باشند
و شهادت دهند که تو در رکاب امام زمانت جان فشانی کردی
و مقاومت کردی و با جرعه ای آب اسیر این دنیا نشدی …
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
یا باب الحوایج !!!
ای آبرو مند نزد خدا و ای شهید معصوم کربلا ،
اینک یاریمان کن که ما اثیر دنیای فانی نشویم
و در این آخرالزمان ، که در دعای افتتاح می خوانیم
و غیبة ولینا ، و کثرة عدونا ، و قلة عددنا ، و شدة الفتن بنا ،
امام زمان خود را به ثمنی بخس نفروشیم و یاریش کنیم …
منبع:حریـم مکتبــــــ