♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

شب دهم محرم الحرام


آن روز …

روزی که شاه شهیدان ز زین فتاد

آری که پایه های سماء بر زمین فتاد

روزی که زاده زهرا بخون نشست

از خاتم رسول مکرم نگین فتاد

روزی که آفتاب تیره و تار و خراب شد

آندم که روی خاک امام مبین فتاد

روزی که گفت عقیله به خالقش

یا رب قبول بهرِ تولای  دین فتاد

روزی که ناله زهرا بلند شد

آنسان که صیحه روح الامین فتاد

یارب چه لحظه ی سختی به عمه رفت

روزی که شاه شهیدان ز زین فتاد



شاعر : حاج سعید عسگری


 

منبع:حریـم مکتبــــــ



شب پنجم محرم الحرام


شب آخرین حامی!

شب عمو! شب برادرزاده!

شب عبدالله..

امشب باید از گودال گفت تا به روضه رسید!

امشب باید سری به کوی یتیمی بزنیم!  سری به گودال… سری به قتلگاه…سری به خیمه… 

سری به تل… سری به آغوش عمو..

آه عجب شب جانسوزی چه کنم با این همه غم!

لال میشوم و از قتلگاهت چیزی نمیگویم…

” دست عمه را رها کرد و سوی عشق پرواز کرد!

نه به خدا سوگند عمویم را تنها نمیگذارم”


از درد تو تمام تنم تیر می کشد

وقتی عدو به روی تو شمشیر می کشد

طاقت ندارم این همه تنها ببینمت

وقتی که چله چله کمان تیر می کشد

این بغض جانستان که تو بی کس ترین شدی

پای مرا به بازی تقدیر می کشد

ای قاری همیشه ی قرآن آسمان

کار تو جزء جزء به تفسیر می کشد

این که ز هر طرف نفست را گرفته اند

آن کوچه را به مسلخ تصویر می کشد

برخیز ای امام نماز فرشته ها

لشگر برای قتل تو تکبیر می کشد

عمو حسین!

مرا ببخش در آتش فراق شعله ور شدم

مرا ببخش میان قتلگاه دردسر شدم

مرا ببخش به خاطر صدای کودکانه ام

میان نعره ها چه بی اثر شدم

ببخش اگر فقط به قد یک نفس برای تو سپر شدم!

ولی تو حق بده به من میان خیمه گاه خون جگر شدم

چگونه زنده باشم و ببینم از دو چشم خود دوباره بی پدر شدم




شب چهارم محرم الحرام


shabe 4 moharram

ببین در چشمشان اشک محن را         بـبـین بر پـیکر آن ها کفن را،

بـرای جــان فشانی در منـایـت          بده رخصت دو اسماعیل من را

 

این بار نوبت عشق بازی زینب(سلام الله علیها) شد…


دو دسته گلش را سپید پوش کرد…


سپید پوش کرد تا با سرخی خونشان سپید رویش کنند…


دسته گل هایش را به میدان میفرستد تا نبینند…


تا نبینند بی کس شدن مادر را، کوفه را، شام را، بازار یهودی ها را…


تا نبینند آنچه حسن(علیه السلام) سال ها پیش دیده…


«عونم، محمدم! مبادا صدایم کنید… نمیتوانم شرمندگی برادر را ببینم…»



دید پرپر شدند، اما باز،

جز تب بندگی عشق نداشت،

پای از خیمه ها برون ننهاد،

تاب شرمندگی عشق نداشت…


 

آری، رسم این خانواده این چنین است:


زینب شرمنده حسین، حسین شرمنده زینب، عباس شرمنده…


 

برای آنـــکه نـبـیـنم شــرم مـادرتان

میان این همه لبخند دست و پا نزنید

 


منبع:حریـم مکتبــــــ


شهادت امام محمد باقر(ع)



سالروز شهادت جانسوز نهال گلشن دین، نور دیده زهرا(س)
سپهر دانش و بینش، امام محمد باقر(ع) تسلیت باد . . .



والپیپر های شهادت امام محمد باقر (ع) ، عکس شهادت ، عکسهای شهادت امام پنجم شیعیان


امام محمد باقر(ع) :


سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (170)




چـــ ــــرا پرونـــده اتــــــ امـــضاء نـــدارد. . .!



قبامت بی حسین غوغا ندارد

شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند

چرا پرونده ات امضاء ندارد



شهدا! برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده …


گفتند از تو بنویسم، برای تو بنویسم، و شاید برای آیندگان تو. نمی دانستم از کجا باید شروع کرد! از چه باید گفت که از تو گفتن هم دشوار است و هم نهایت ندارد!

چه می توان گفت از کسی که حی است و نیست؟!
چه می توان گفت از کسی که رفته است و هست؟!

چه می توان گفت از توئی که بخاطر ما از خود گذشتی ولی ما هنوز حتی حرمت خونتان را نیز درک نکرده ایم!
چه بگویم؟! برای که بگویم؟ این روزها گوش ها همه کر است و چشم ها همه کور! نه چشم دلی مانده و نه چشم عقلی!
قانون مان قانون سود و زیان است! برای منفعت خود حاضریم حتی خون شما را پایمال کنیم، و حتی برای منافع خود از نام شما سوء استفاده می کنیم! برای حفظ منافع خود حرف هایتان را گزینش کرده و به جان ها تزریق می کنیم!
حتی دیگر نزدیکان تان نیز شما را باور ندارند! نه حرفتان را، نه راهتان را  مگر نه اینکه راهتان راه ولایت بود و حرفتان دفاع از ولایت؟! پس چه شد آن همه ادعا؟! ادعای پیروی و سیران در راهتان را داریم اما ...
چه بگویم؟! از که بگویم؟! از چه بگویم؟! برای که بگویم؟!
دیگر حتی از بردن نام مقدستان هم شرم داریم! آنقدر در باطل پیش رفته ایم که راه شما را گم کرده ایم! حتی واژه هایمان نیز رنگ و بوی ریا دارد و باطل تنها یک چیز می گویم، نه از خودم که کلام من دون تر از مقام شماست، از کلام مردی می گویم که مرد بود، چون شما، پوینده ی راه بود، و چه خوش به شما پیوست که:ای شهید
ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای ، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان این عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش ...


طنزی زیبا...


طنزی زیبا از رضا رفیع در تجلیل ازشهدای والامقام

 

 

 

خوشا آنانکه قبل از تانگو مُردند
بدون لاین و واتسآپ جان سپردند‌
خوشا آنانکه در وایبر نرفتند
به دور از فیسبوک در خاک خفتند
همانهائی که از تانگو بریدند
ز اینترنت به اونترنت پریدند
همانهائی که یک فایلم نداشتند
کامنت عشق بر عالم نوشتند
همانهائی که خیلی کار درستند
به این پست مجازی دل نبستند
همانها که سعادت را خریدند
شهادت را لایک کردند و پریدند...



منبع




نمیگذارم...

به بهشت زهرا می روم...

قطعه ی شهدا...

از کنار عکس ها عبور می کنم...

چادرم را روی سرم محکم می کنم...

و زیر لب می گویم...

دشمن قلبت را نشانه گرفت...

و اسلحه ات را بر زمین انداخت...

من تا زنده ام نمی گذارم...

                               افکارم را نشانه بگیرد و چادرم را بر زمین اندازد                                

       


http://s5.picofile.com/file/8108807526/6564569899.jpg

مرآ بخآطـــــــــر اینکه دوستتــــ دآرم , زخم زبـــــــــآن می زنند ...



امآم خآمنــــــــه ای!

مرآ بخآطـــــــــر اینکه دوستتــــ دآرم , زخم زبـــــــــآن می زنند ...

بگذآر هرچــــــــــه می خوآهنــــــــد بگوینـــــــــد

به اینکــــــــه آن دنیــــــــآ مرآ در صفـــــ عآشقآنتـــــ قرآر دهنــــد می ارزد

بخــــــدآ می ارزد

بخــــــدآ می ارزد

... دیوآنـــــــه نیستـــــــم !

فقط و فقط طوری “خآص” که دیگـــــــران نمیتواننـــد "...."

تــــــو رآ “دوستـــــ” دارم

... و چه سآده لوح انـــــــــد آنآن کــــــه می پندآرنــــــــد

کـــــه اگر عکس تو رآ به دیوآر هآی خآنــــــــه ام آویختــــــــه ام

برای "...." استـــ !!!

و نمیدآننـــــــــد که من دیوآر هـــــــــآی زندگی،

وخآنــــــــه ام رآ

به عکس زیبآی تــــــــــو آویختــــــــه ام....


http://s3.picofile.com/file/7920416555/u.jpg


+ الماس اگر چه از همه جواهرها شفاف تر است. سخت تر نیز هست.ماندن در صف عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق ممکن است. و ای دل ! تو را نیز از این سنت لا یتغیر خلقت گریزی نیست. نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لا غیر.صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است.

خون دادن برای خمینی زیباست…
اما خون دل خوردن برای خامنه ای از آن زیباتر است.(شهید آوینی)


گمنام 61



و حالا، این مادر است که می‌گوید «امروز که پیکر بهروزم شناسایی شد، دیگر در دنیا آرزویی ندارم…».


خداروشکر