♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

شیـعـه اثنـــی عشـــری


فرض کـــن حضرتــــــ مهــدی به تو مهــمان گردد


خانه اتــــ لایــق او هستــــ که مهـمان گـردد ؟؟!


لـقمـه اتــ در خـور او هستــ که نزدش ببـری !؟


پـول بـی شـبهـه و سـالـم ز هـمــه دارایی ، داری !؟


آنـقـدر کــه یکـــــ هدیـــه برایــش بـخــــری ؟؟


ظاهرت هست چنانکه تو خجالت نکشی !؟


حـاضـری گوشــی همـراه تــو را چکــ بـکنـد

با شـــرطـــی کـــه در حافـظـه دستــی نبـــری !؟؟

گر چنـیـــن هسـتـــــ تـــوان گفتـــــ تـو را


شیـعـه اثنـــی عشـــری





مهدیم من که مرا گرمیـه بازاری نیستـــــ

بـهتر از یوســـفمُ هیچ خریداری نیستــــ

همه گوینــد که در حسرتـــــ دیدار مننـــد

لیک در گفته این طایفه کرداری نیستـــــ



عملیـــات را آغاز کنیم


نام عملیــات : رمضــان الکریـــم


رمز عملیـــات: یا علـــی و یا عظیــــم


محل عملیـات: منطقــه ی عمومـــی نفـس امـــــاره


نوع عملیـــات:نفــــوذی


هــــــدفـــــــــــ:پاکسـازی قلوبـــــــ


ســـــــــــــلاح :دعــــا و نیایـــش



با نام خـــــــــــدا و با نام نامی زهـــرای اطهر سلام الله علیها

عملیـــات را آغاز کنیم



ماهتون عســـــل 




عطر ماه رمضان


بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت


خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت

***

شـکـوه ی غـربـت نـبـرم ایـن زمـان


دسـت تـــو و روی تـو ام آرزوســت

***

خـسـتـه ام از دیـدن ایـن شـوره زار


چـشـم شـقـایـق نـگـرم آرزوســـت

***

واقـعـه ی دیـــدن روی تـــــو را


ثـانـیـه ای بـیـشـتـرم آرزوسـت


***


جـلـوه ی ایـن مـاه نـکـو را بـبـیـن


رنـگ و رخ و روی تـو ام آرزوسـت

***

ایـن شـب قـدر اسـت کـه مـا بـا همیـم؟


مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت

***

حـسِّ تـو را مـی کنم ای جـان مـن


عـزلـت بـیـتـی دگــــرم آرزوســــت

***

خـانـه ی عـشـِاق مـهـاجـر کـجـاست؟


در سـفــــرت بـــال و پـرم آرزوســـت

***

حـسـرت دل بـارد از ایـن شـعـر مـن


جـام مـیـی در حـرمـــم آرزوســـــت


***



کاش در این رمضان لایق دیدار شویم

سحرى با نظر لطف تو بیدار شویم

کاش منت گذارى به سرم مهدى جان

تا که همسفره تو لحظه افطار شویم



داروخانه‌ ی معنوی



آیت الله بهجت (ره) :

برای دوری از ریا : لاحول و لاقوة الا بالله زیاد بگویید.

برای درمان عصبانیت : زیاد صلوات بفرستید.

برای تمرکز فکر : لااله الا الله زیاد بگویید.

برای رفع اختلاف زوجین : صدقه متعدد به افراد متعدد بدهید.

برای دفع شر و بلا : بخوانید اللهم صل علی محمد و آله عنا السوء



پروانه شدن!



مــــادرم به من آموختــ : چــــاבر سر ڪردטּ بلـــدی نمی خواهد عشـــق مـی خواهـב ،

پس بگذار به چاבرت پیلــ ڪنندمـدام به پروانـﮧشـבنت می ارزב ...


گفتگو با خدا



خدا : بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .

بنده : خدایا ! خسته ام ، نمی توانم .خدا : بنده ی من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان .بنده : خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .خدا : بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان .بنده : خدایا ! سه رکعت زیاد است .خدا : بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان .بنده : خدایا ! امروز خیلی خسته ام ! آیا راه دیگری ندارد ؟
خدا : بنده من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله .بنده : خدایا ! در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد !خدا : بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله .بنده : خدایا ! هوا سرد است ! نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم .
خدا : بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب میکنیم .بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد .
خدا : ملائکه ی من ! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده ، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده .ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید .خدا : ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست .
ملائکه : پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود !خدا : اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر میآورد .ملائکه : خداوندا ! نمی خواهی با او قهر کنی ؟خدا : او جز من کسی را ندارد ... شاید توبه کرد ...بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد هاخدا داری .




سعادتی دویاره..


ان شاءال.. کسایی که نرفتن قسمتشون بشه و اونایی که رفتن باهم سعادتشو پیدا کنن


برای بار دوم بهتر درکش کردم فضاشو


ایندفعه رفتنم پر از اتفاق بود که خاطره ساخت:)




خدا این نعمتو ازم نگیره...تو یک سال دو بار!

فکرشم نمیکردم!


و حرم حضرت معصومه (س)




نائب الزیاره همتون بودم

اگه قابل باشم



*****************

+ خیلی تاخیر داشتم
شرمنده ی معرفت دوستایی شدم که سرمیزنن


دیگه هستم تا وقتی که خدا بخواد

...


تن تن : یه خبر خوب دارم  و یه خبر بد

هادوک : خبر بد چیه ؟

تن تن : همش یه گلوله داریم ...

هادوک : و خبر خوب ؟

تن تن : هنوز یه گلوله داریم ...


" ماجراهای تن تن "



کام ها تلخ میشود..



ورشکست شدن کدامین سرمایه دار، به اندازه بی سرمایه شدن تو

دردناک است؟ در شیرینی ات چه ریخته ای که کامها تلخ می شوند؟