روزی که شاه شهیدان ز زین فتاد
آری که پایه های سماء بر زمین فتاد
روزی که زاده زهرا بخون نشست
از خاتم رسول مکرم نگین فتاد
روزی که آفتاب تیره و تار و خراب شد
آندم که روی خاک امام مبین فتاد
روزی که گفت عقیله به خالقش
یا رب قبول بهرِ تولای دین فتاد
روزی که ناله زهرا بلند شد
آنسان که صیحه روح الامین فتاد
یارب چه لحظه ی سختی به عمه رفت
روزی که شاه شهیدان ز زین فتاد
شاعر : حاج سعید عسگری
منبع:حریـم مکتبــــــ
حماسه از چشمهای تو آغاز میشود در روزی داغ و خونآلود .
رشادت یعنی «تو» ؛ وقتی که در رکاب پدر ، تار و پود حادثه را شمشیر زدی
امروز میآیی ؛ عَلَم عشق بر دوشت ،
با نشانهای از آن سوی آسمان ، و زمین با خندههای نخستینت ، شکفتن آغاز میکند
در وجودت تکهای از بهشت جا مانده است ؛آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می راود .
روشنای چهرهات با اُفقهای دور و درخشان نسبت دارد.ریشهات از مقدمترین رودخانه آب میخورد.
نخلها، پیش قامتت کوچک مینمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی!همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان میخورند.که نفسهای شیعه را بریده بریده میخواهند.
در آغوش باران زاده شدهای و از سینه بهار، شیر نوشیدهای.محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا میدرخشد.
لبهای ترک خوردهات، سالهاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.ردّ نگاههای پر هیبت توست که بر جا میخکوبم میکند. تو اردیبهشت فصلهای جهانی.
خاکستریترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا میدارد.بهار آمدنت را آواز میخوانند.
منبع:حریـم مکتبــــــ