♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

عید فاطمیه...


Right click and select save as

در سینه ام دلى ست که پابند خانه نیست

دیگر عبور زندگیم را بهانه نیست!

یارب گواه باش که در گوشه بقیع

حتى مزار مادرمان را نشانه نیست

ما وارثان زخم کبود شقایقیم

آیا گواه ما در و دیوار خانه نیست!؟

در سینه هاى زخمى آلاله ها هنوز

منفورتر ز نام تو اى تازیانه! نیست

در روزگار قحطى دل هیچ قصه اى

گویاتر از چکامه دفن شبانه نیست

امشب کنار مدفن پنهان «فاطمه»

دریاى درد و رنج على را کرانه نیست

علیرضا علیزاده


دعای خیر غزل مستجاب خواهد شد !



از آن نگاه، غزل، نابِ ناب خواهد شد
به هرچه چشم بدوزد، شراب خواهد شد

گرفته ماهِ من امشب، ولی دلم قرص است
که با شکوه تر از آفتاب خواهد شد

من انتظار و تقلّای ساعتی شنی ام
که بر سر خودش از نو خراب خواهد شد

چگونه کودکِ بی تاب و خسته از توجیه
به «صبر کن که می آید» مجاب خواهد شد؟

دلم خوش است که با ختم این چهل شب شعر
دعای خیر غزل مستجاب خواهد شد


انسیه سادات هاشمی



باز هم جمعه دیگر گذشت...

خراب کرده ام آقا خودتــــــــ درستش کن

امید آخــــر دنیا خودتـــــــــ درستش کن

نمانده پشتـــ سر مـن پلی که برگردم

خراب کرده ام آقا خودتـــــــ درستش کن

ببین چگونه به هم خورده کــار من ماندم

به حق حضرتــــــ زهــــــرا خودتــــــ درستش کن

گرفت دست مــرا هرکسی ، زمینم زد

شکست بال و پــرم را خودتــــــــــ درستش کن

.

.

 

سفال توبـه خـــــود را شکسته ام از بــــــس

تر کـــــ ترکـــــــ شده اما خودتـــــــ درستش کن

اگرچه پیش تـــــو در خلوتــــــ آبرویم رفت

برای محشـر کبری خودتـــــــــ درستش کن

ثمـر نداده درخت الهی العفـوم

به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن

شکسته بال و پــــر مـن ولی دلــم تنگــــــــ است

سفــــر به کرببلا را خودتـــــــــ درستش کن

 

Right click and select save as



امام..تبریکـــ :)



 نعمت بلا


«ما مِنْ بَلِیَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فیها نِعْمَةٌ تُحیطُ بِها»


هیچ بلایى نیست، مگر این که در آن از طرف خدا نعمتى است.



باز هم جمعه دیگر گذشت...




دعا کن هرگل پرپر نمیرد
کسی با چشم های تر نمیرد

دوباره جمعه ای رد شد دعا کن
دلم تا جمعه دیگر نمیرد





باز هم جمعه دیگر گذشت...



بـی تـــو اینــجا همـه در حبس ابـد تبــعیدنــــــد
سال ها،هجری و شمسی،همه بی خورشیدند

از هـــمان لحظه کـه از چشم یقیـــن افتادنــــــد
چـشــــم هـــای نـــگران آیــــنــه ی تــــردیدنـــــد

نـــشــد از سایه ی خود هـــم بگریزنـــــد دمــــی
هرچـــــه بیهـــــوده بـــــه گرد خودشان چــرخیدند

چون بجز سایه ندیــــدند کسی در پـــــی خــــود
هــــمه از دیــــدن تنــــهایـــی خود ترســـیدنـــــد

غــــــرق دریــــای تو بودنـــــد ولــــی ماهـــــی وار
باز هـــــم نام و نشــــان تــو ز هـــــم پرسیدنـــــد

در پــی دوست همه جــــــای جهــــان را گــــشتند
کــــس ندیدنـــــد در آیینــــه به خــــود خندیــــدنــد

سیر تقویــــم جلالـــــی به جــــمال تو خوش است
فصل هـــا را هــــمه با فاصـــله ات ســــــنجیدنــــد

تـــــو بیایـــــی همـــــه ساعـــت ها و ثانیـــــه هـا
از همین روز، همیــــــن لحظـــه، همین دم عیدند



قیصر امین پور


با کوله باری از عدالت . . . او خواهـــــد آمــــ ـــد!



* سالــروز زمامتـــ و امامتـــ حضرتــــ مهدی (عج) مبارکــ ـــ باد *



ای پنـاه شیعـه تـا کی بی کسی؟!

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور

تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر

تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟

سیـدی مـولایی عجـل لظهـور!

 




+ کاش ماهم از منتظرهای واقعی باشیم..



باز هم جمعه دیگر گذشت...




کسی چه میداند؟..

رسـیده ام به چه جایـی... کسـی چـه مـی دانـد
رفیـق گریـه کجایـی؟ کسـی چـه مـی دانـد

میان مایـی و بـا مـا غریبـه ای... افـسوس
چه غفلتـی! چه بلایـی! کسـی چه می دانـد

تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه هایی» کسی چه می دانـد

برای مردم شهری که با تـو بـد کردنـد
چگونـه گـرم دعایـی؟ کسی چه می دانـد

تو خـود برای ظهورتـــ مصمّـمی امـا
نمی شود که بیایی کسی چه می دانـد

کسی اگرچه نداند خــدا که می دانـد
فقط معطل مایی کسی چه می دانـد

اگـر صحابه نباشد فـرج که زوری نیستـــ...
تو جـمعه جمـعه می آیی کسی چه می دانــــد


کاظم بهمنی


ای داغدار اصلی این روضه ها بیا


ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا
عرض ارادت کم ما را قبول کن

امسال هم محرم ما را قبول کن




باز هم جمعه دیگر گذشت...





با آن که روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما

یا ایها العزیز! ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپوشانم از شما

می ترسم از رسیدن آن جمعه ای که من
جای سلام روی بگردانم از شما

رویی نمانده است به چشمت نظر کنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما

من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما

من نان به نرخ نام تو خورده ام حلال کن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما

وحید قاسمی




+درگذشت هنرمند;مرتضی پاشایی رو به جامعه موسیقی و هنرمندایی که همیشه کنار ایشون و خانوادشون بودن،تسلیت می‌گم و برای خانواده محترمشون آرزوی صبر و شکیبایی دارم...


خدا بیامرزه و رحمتش کنه

امشب دعاهای هرکدوم از ما مطمئنا بی تاثیر نیست،ازش دریغ نکنیم
سعادت میخواد..تو روز جمعه! اونم تو ماه محرم!..پیش خدا رفتن


بازگشت همه به سوی اوست...



شب هفتم محرم الحرام


 


علی اصغر من !


کودک زیبای من!


ای که با وجود کوچکیت حجت بزرگی بودی بر بی دینی یزیدیان 

و برهان قاطعی بودی بر بی وجدانی و قساوت قلب آنان .

در واقع تو خود حجت اکبر بودی هرچند نامت علی اصغر بود …

تو قیامت کبری بودی ، تو محشر بر پا کردی با کوچکیت .

 کربلا بدون تو ، بدون خون گلوی نازنینت ، تا قیامت تشنه می ماند و در حسرت .

عاشورا بدون تو ناتمام بود ، تو حجت را بر یزیدیان تمام کردی …

ای علی اصغرم !

بنازم استقامتت را !

زمانی که حرمله ی ملعون به طرفت نشانه رفت ، چه حالی داشتی ؟؟؟

ای عزیز مادر !

چه نجوا می کردی ؟؟؟

چه خوب دست و پایت را گم نکردی و به روی خود هم نیاوردی !؟؟

زمانی که تیر آن ملعون گلوی نازنینت را شکافت ، فریاد نزدی تا دشمن شاد شود . 

گریه هم نکردی تا دل بابا به درد آید ؛ یعنی فرصت نشد ،

 مگر گلوی بچۀ شش ماهه چقدر تحمل تیر به این بزرگی را دارد ! 

من در صحنۀ نبرد نبودم ولی می گویند آن ملعون 

دردمنشانه با تیر سه شعبه گلوی کوچکت را درید ! اما توفقط لبخند زدی ،

 لبخندی که دل فرشتگان را آب کرد وهمۀ آنان را آماده کرد 

تا خون گلوی نازنینت را که پدر به آسمان پاشید بگیرند 

و در این کار از هم سبقت گرفتند تا در قیامت شاهد باشند 

و شهادت دهند که تو در رکاب امام زمانت جان فشانی کردی 

و مقاومت کردی و با جرعه ای آب اسیر این دنیا نشدی …

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد

یا باب الحوایج !!!

ای آبرو مند نزد خدا و ای شهید معصوم کربلا ،

 اینک یاریمان کن که ما اثیر دنیای فانی نشویم 

و در این آخرالزمان ، که در دعای افتتاح می خوانیم 

و غیبة ولینا ، و کثرة عدونا ، و قلة عددنا ، و شدة الفتن بنا ، 

امام زمان خود را به ثمنی بخس نفروشیم و یاریش کنیم …


منبع:حریـم مکتبــــــ

باز هم جمعه دیگر گذشت...


persian chat rooms


ای آخرین توسل سبز دعای ما
آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟

شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین
بی تو چه زود می گذرد هفته های ما

در این فراق تا که ببینی چه می کشیم
بگذار چشم های خودت را به جای ما

موعود خانواده! کی از راه می رسی؟
کی مستجاب می شود "آقا بیای ما"؟

کی می شود بیایی و از پشت ابرها
خورشید های تازه بیاری برای ما

آقا اگر نیایی و بالی نیاوری
از دست می رود سفر کربلای ما


علی اکبر لطیفیان