♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

باز هم جمعه دیگر گذشت...



دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .


عده ای درانتظار مهدی اند



یک نفر از حرص دنیا در تب است

 

یک نفر فکر غذای امشب است

 

یک نفر از گشنگی نان می مکد

 

یک نفر خون یتیمان می مکد

 

یک نفر همواره راهش کج کند

 

یک نفر همواره راه حج کند

 

عده ای از رفتن خود شاکی اند

 

عده ای در مردی خود باقی اند

 

عده ای فکر گناه بعدی اند

 

عده ای در انتظار مهدی اند





باز هم جمعه دیگر گذشت...

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد  

               ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم       

  مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت     

            فرش گسترده و در دست گلایل دارد

  تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز       

ماه  مخفی  شدنش  نیز  تعادل  دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
                                      می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

 یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

  تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد

آب حیاتمون کجاست؟

آب...

نعمتی که این روزا خیلی بیشتر قدرشو می دونیم...

آبی که اگه نباشه،زندگی هم نیست.هیچ چیزی رو نمیشه جایگزینش کرد.اگه یه روز آب نباشه،همه ی دنیا رو زیر پا می ذاری تا آب پیدا کنی...تو لحظه های تشنگی،حاضری همه چیزتو برای یه لیوان آب بدی...

آب که نباشه،بهمون خسارت وارد میشه،خسارت های جبران ناپذیر...

مگه میشه به نبودن آب عادت کرد؟!مگه میشه تشنگی رو فراموش کرد و بهش اهمیت نداد؟...

...

پس چرا ندیدنتون برامون عادی شده؟

مگه شما همون آب گوارایی نیستید که چون قدرتون رو ندونستیم،از دسترسمون خارج شدید؟1...

مگه شما آب گوارا تو اوج تشنگی نیستید؟2...

پس چی به سر خودمون اوردیم که به فکر همه چی هستیم،جز شما که مایه ی حیاتی...برای به دست آوردنتون،برای پیدا کردنتون،حاضر نیستیم کوچکترین زحمتی به خودمون بدیم..

اصلا برامون فرقی نداره آب حیات ما کجاست،داره چیکار میکنه،ما داریم براش چیکار میکنیم؟...

کور شدیم و این همه خسارتی که غیبت شما به سرمون میاره رو نمیبینیم...

روزهامون داره بدون دسترسی به آب حیاتمون میگذره و هرروز تصور میکنیم که سیراب شدیم...

بیا تو این ماه،وقتی تو لحظه های تشنگی همه ی وجودمون تشنه ی آبه،یاد آب گوارای هستی بیفتیم

بیا تشنه وجود اماممون بشیم و حداقل اندازه یه لیوان آب ،از عمق وجود ظهورشون رو آرزوکنیم و بخوایم که از آب گوارای وجود شون سیراب بشیم...

                                      متی ننتقع من عذب ماء ک فقد طال الصدی...


1.قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ.آیه 30 سوره ملک

2.الامام الماء العذب علی الظماء .امام رضا(ع)


باز هم جمعه دیگر گذشت...




ای کـه رُخ پــوشـیــده ای از مــا ظــهــورت دیــرشــد...


ازغــم هـجـرتـوهــردلــداده ای دلـگـیـرشـد...پـرده ازرخ بـازکـن مــا را قــریـن نــاز کــن

 
تـا بـدانــد مــدعی دیـــدار دل تــعـبـیـرشــد...

از جمعه ای بترس،که دنیا بکام ماست



لعنت به آنکه پایه گذار سقیفه شد

لعنت به هرکسی که به ناحق خلیفه شد

لعنت به آنکه بر تن اسلام خرقه کرد

این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد

امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم

فردا به عشق فاطمه(س)شمشیر می زنیم

از جمعه ای بترس،که دنیا بکام ماست

فرخنده روز پر ظفـــــــــر انتقام ماست

............ :::::::::::::::: .............

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العَافِیَة وَ النَّصر ...



باز هم جمعه دیگر گذشت...





الـسـلام عـلـیــک
یـامــولای یــا
ابــاصـالــح الـمـهــدی(عـج)


بیا لطفا..


برای صاحب الزمان

می دانم نباید انتظار فرج را داشته باشم ، می دانم!


می دانم نشسته ای دعا می کنی برای ما و از خدا طلب آمرزش ما را می خواهی ، می دانم حتی زمانی برای فکر کردن به ظهور را نداری . . . 


می دانم بی بند و باری زیاد شده است ، می دانم گناهانمان دیگر حد و اندازه ای ندارد ، می دانم به کلی تو را فراموش کرده ایم . . .


می دانم موبایل هایمان دیگر رنگ و بوی اسلامی ندارد ، می دانم در پیامک هایمان همه مقدسات را به سخره میگیریم ، می دانم جامعه ازحالت اسلامی خارج شده است . . .


می دانم ذهن همه پر از سخن های القای شده دشمن شده چرا که بالای سقف هر خانه می توان نماینده دشمن ، در آن محدوده را دید . . .


همه اینها را می دانم ، اما با این وجود می خواهم ظهورت را نزدیک کنی نه برای من ، برای انسان هایی که به تو نیاز دارند ، پنج سرباز ربوده شده را میگویم یا مسلمانانی را می گویم که در نقاط مختلف جهان در روز روشن به طور وحشیانه کشته می شوند . . .


از تو می خواهم ظهورت را نزدیک کنی چرا که نائب خود ، سید علی تنهاست . . .

آقا بیا لطفا . . .




منتظران بدانند...




منتظـران بـدانـنــد


اگـر قـرار است بـا آمـدن آفـتـاب بـیــدار شـویــم

نــمـازمــان قضاســت !




مهدی جان


افسران - : اللهم عجّــــــل لولیکـ الفرج <img src=

تو را غایب نامیده اند چون " ظاهر " نیستی نه اینکه " حاضر" نباشی." غیبت " به معنای " حاضر نبودن " تهمت ناروایی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند فرق میان " ظهور " و " حضور " را نمی دانند آمدنت که در انتظار آنیم به معنای " ظهور " است نه " حضور " و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی همه انگشت حیرت به دندان می گزند و با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند چرا که تو در میان مائی. زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد صاحبدلان " دل " از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله ی دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...
و اینک ای قبله ی هر قافله و ای " شبروان را مشعله " در آستانه ی آدینه ای دیگر از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.

عمری است که از حضور او جا ماندیم

در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر است تا که ما برگردیم

مائیم که در غیبت کبری ماندیم