فرض کـــن حضرتــــــ مهــدی به تو مهــمان گردد
خانه اتــــ لایــق او هستــــ که مهـمان گـردد ؟؟!
لـقمـه اتــ در خـور او هستــ که نزدش ببـری !؟
پـول بـی شـبهـه و سـالـم ز هـمــه دارایی ، داری !؟
آنـقـدر کــه یکـــــ هدیـــه برایــش بـخــــری ؟؟
ظاهرت هست چنانکه تو خجالت نکشی !؟
حـاضـری گوشــی همـراه تــو را چکــ بـکنـد
با شـــرطـــی کـــه در حافـظـه دستــی نبـــری !؟؟
گر چنـیـــن هسـتـــــ تـــوان گفتـــــ تـو را
شیـعـه اثنـــی عشـــری
مهدیم من که مرا گرمیـه بازاری نیستـــــ
بـهتر از یوســـفمُ هیچ خریداری نیستــــ
همه گوینــد که در حسرتـــــ دیدار مننـــد
لیک در گفته این طایفه کرداری نیستـــــ
تو را غایب نامیده اند چون " ظاهر " نیستی نه اینکه " حاضر" نباشی." غیبت " به معنای " حاضر نبودن " تهمت ناروایی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند فرق میان " ظهور " و " حضور " را نمی دانند آمدنت که در انتظار آنیم به معنای " ظهور " است نه " حضور " و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی همه انگشت حیرت به دندان می گزند و با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند چرا که تو در میان مائی. زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد صاحبدلان " دل " از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله ی دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...
و اینک ای قبله ی هر قافله و ای " شبروان را مشعله " در آستانه ی آدینه ای دیگر از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.
عمری است که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
مائیم که در غیبت کبری ماندیم
گفتی تا انگشت های دستت را بشماری برمیگردم...
کجایی که از مردم شهر...
انگشت گدایی می کنم ...
گـــــر حجاب ظهـــورت ،
وجــــود پست من است ...
دعا کن که بمـــیرم
چــــرا نمـــــی آیی ؟! ...
درد دل....
تروخدا از هر حزب و دین و بالاخره هرچی که هستی ایشالا با همونم محشور بشی...با تموم وجودت بخون...
بخدا دله خودمو آتیش زد...
همراهی کنید...
درد دل امام زمان با امام حسین:
حسین جان،سال
ها در انتظارم،هنوز حسرت به یاران تو دارم،هنوز انتقام نگرفته ام من،به
جای امتم شرمنده ام من،قطعه قطعه جسم اکبر(ع)،سرافتاده علی اصغر(ع)،دو کتف
خونی و مشک ابالفضل(ع)،کنار علقمه اشک ابوالفضل(ع)،صدای ناله جانسوز
زهرا(س)،فرار کودکان در دشت و صحرا،همه منزل به منزل در اسارت چنان که شد
به آل تو جسارت....
........
حسین جان...سلام...منم مهدی..
از چه بگویم....از دل خونم؟
امتی
دارم به اسم شیعه...هزاران سال است به دنبال 313 یارم...313یاری از جنس
72تن از یاران تو...میدانی...امتم هر روز ذکرشان"اللهم عجل لولیک
الفرج"هست...
دارم خون گریه میکنم....میون امت پیغمبر تنهام...یار و یاوری ندارم...
به جای اینکه امتم برای اعمالشون خون گریه کنن من دارم گریه میکنم....
هر پنجشنبه شب از گریه کردن خسته میشم....میگم خدایااا.....به من مهدی ببخشش....
خدایاااا...به من مهدی ببخشش...
به چه امیدی بیام؟؟
اینا میخوان منی یاری کنن؟اینا میخوان کمکم باشن؟اینا میخوان یار و یاورم باشن؟
آخه میدونی.....همینا بودن که پرچمت رو آتیش زدن...
پرچم یاحسین تو رو اینا آتیش زدن...
همون پرچمی که هرروز تو نینوا برا اسمش اشک میریزم...همون پرچم "یاحسین"تورو میگم....
تویه امتم دارن بی انصافی میکنن...ربا...ریا..غرور..دروغ...
همه اینا تویه امتم رواج پیدا کردن...
تویه امتم دارن حق بعضیارو میخورن...
دارن نامردی میکنن..به قلبم فشار میارن..
حسین جان....سیدعلی رو که میشناسی...
همون که نائبمه...همون که میون امتم رهبری میکنه....
همون که مثله من دلش خونه...همون که داره از بی بصیرتی یارانش عذاب میکشه....
همون که.....
اونم دلش خونه...به چی دل ببندم من...
حسین جان...
دیگه بسه...از زبون امام زمان نمیگم...
از زبون خودم میگم...از زبونه خوده گردن شکستم میگم...
منی که با اینهمه گناه و قلب سیاه میخوام کمک مولا باشم...
......
میخوای
بدونی واسه چی امام زمان ما مهدی عزیز زهرا خون گریه میکنه....بزار بگم
واسه خاطر اینکه میون امت پیامبر تنهاست یاوری نداره........چرا خون گریه نکنه به حال ماها........باید به جای مهدی ماها به حال خودمون خون گریه کنیم.....
اینا میخوان مهدی رو یاری کنن؟؟؟.........