گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی / پیشش اگر از ما شکایت کرده باشی
حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند / یک شب نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر / از خود حدیثی را روایت کرده باشی
پس مردمکهای نگاه ما عقیم اند / تو حاضری بی آنکه غیبت کرده باشی . . .
یک نفر از حرص دنیا در تب است
یک نفر فکر غذای امشب است
یک نفر از گشنگی نان می مکد
یک نفر خون یتیمان می مکد
یک نفر همواره راهش کج کند
یک نفر همواره راه حج کند
عده ای از رفتن خود شاکی اند
عده ای در مردی خود باقی اند
عده ای فکر گناه بعدی اند
عده ای در انتظار مهدی اند
فرض کـــن حضرتــــــ مهــدی به تو مهــمان گردد
خانه اتــــ لایــق او هستــــ که مهـمان گـردد ؟؟!
لـقمـه اتــ در خـور او هستــ که نزدش ببـری !؟
پـول بـی شـبهـه و سـالـم ز هـمــه دارایی ، داری !؟
آنـقـدر کــه یکـــــ هدیـــه برایــش بـخــــری ؟؟
ظاهرت هست چنانکه تو خجالت نکشی !؟
حـاضـری گوشــی همـراه تــو را چکــ بـکنـد
با شـــرطـــی کـــه در حافـظـه دستــی نبـــری !؟؟
گر چنـیـــن هسـتـــــ تـــوان گفتـــــ تـو را
شیـعـه اثنـــی عشـــری
مهدیم من که مرا گرمیـه بازاری نیستـــــ
بـهتر از یوســـفمُ هیچ خریداری نیستــــ
همه گوینــد که در حسرتـــــ دیدار مننـــد
لیک در گفته این طایفه کرداری نیستـــــ