♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

.. شعور و شهوت ..



خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت،
به حیوانات شهوت داد بدون شعور 

و به انسان هردو را.

انسانی که شعورش بر شهوتش غلبه کند
از فرشته بالاتر است

و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پست تر...



 

نظرات 3 + ارسال نظر
رنگ شب جمعه 10 بهمن 1393 ساعت 20:22

من فرسان هستم شهوت=شعور
(الکیا!)


وبم اومدی اصن پستمو خوندی؟ میای پست آدمم بخون دیگه

عه!!!
الله اکبر
ن پ حقیقی! :P

با این نتی که فقط خودمو خودت از وضعیتش باخبریم اینهمه کارو انجام بدم؟
دوساعته دارم قطع و وصلش میکنم که فقط مدیریت وبم باز شه!

اینجا ایران است

رنگ شب یکشنبه 12 بهمن 1393 ساعت 09:58

در همایش "جهاد ادامه دارد" ؛ "حامد زمانی" ؛ فرمانده سپاه ارزشی خوان ها ! بعد از طوفان جذاب و پر شوری که با آن سر بند "نحن ابناء الخمینی" و لباس مزین به چهره شیک و پاک و جذاب "جهاد مغنیه" در قسمت سینه اش بر صحنه آن تالار باشکوه به راه انداخت !!!! در پشت صحنه مراسم ؛ زندگی دریایی و آرام یک هنرمند اسلامی را به نمایش گذاشت . او آنقدر متین و "مردم دار" بود ؛ که وقتی از توده فراوان هوادارانی که دور و برش جمع شده بودند یک ریز مثل تیک تاک ساعت صدای : "آقای زمانی! " ؛ "آقای زمانی !" به گوش می رسید . به جای کلافه شدن ؛ جز لبخندی آرام و صبورانه بر لبانش و جز کلام : "جونم!!! " "جون دلم !!! " از زبانش شنیده نمی شد . (البته سوء تفاهم نشه در مقابل هواداران پسر) . آنقدر به هواداران کودکش محبت و توجه داشت که قبل از خواهش والدینشان ؛ خودش پیش قدم شد و با لطف و علاقه فراوان گفت :"عمو جون ! بیا بغلم ببینننننننم !" و درست انگار که بچه خودش باشد آن کودک سنگین وزن با آن همه لباس زمستانی که به او پوشانده بودند را در حالی که با "ای ججججوووونم !!!!" گفتن قربان صدقه اش می رفت ؛ نرم و آرام از زمین بلندش کرد و در آغوش گرفت تا عکسی با خاطره ای خوش از خواننده ای اسلامی برای آینده آن کودک بر جا بماند . آنقدر شوخ طبع و اهل خوش و بش کردن (البته با هواداران پسر) بود که وقتی دو پسر نوجوان به علت همراه نداشتن کاغذ دو عدد اسکناس ده هزار تومنی را برای امضا شدن تقدیمش کردند . در حالی که به جای امضاء کردن اسکناس ها بی معطلی در مقابل چشمان همه پول ها را در جیب شلوارش می گذاشت با لبخندی زیرکانه و شیطنت آمیز و با لحنی خونسرد و لج درآر و طنز آلود با خیال راحت به آن دو گفت :"دست شما درد نکنه !!!!! :-) " در اون چند ثانیه چهره اون دو پسر دیدنی بود !!!! :-D پهلوانمان آنقدر چشم پاک و دل سیر و بی عقده و با حیا بود که حتی برای زیبا ترین زنان و دختران دور و برش به خداوند خود و به مهسا بانوی عزیزش خیانت کوچکی هم نمی کرد . حتی با چشم ؛ حتی با کلام ؛ حتی با دست و یا صورتش !!!!!!! با تمام جذابیت های هنری ؛ تحصیلی ؛ کلامی ؛ جسمی و ظاهری و روحی و معنوی خویش ؛ همواره به خاطر داشت که خدایی حاضر و ناظر دارد و همسری عاشق و صبور و نازنین :-) ما به هواداری شما مفتخریم فرمانده . بنده اللهت بمان همچنان قهرمان !
از یکی از کامنتای پیج خوده حامد زمانی گپی کردم:)

واقعام همینطوریه
خدا حفظش کنه
و ایشالا زیاد بشن اینجور آدما!

کم کم دارم ناامید میشم از بعضی جماعت!امروز چیزی دیدم که فرط تعجب و افسوس مقصدمو گم کرده بودم

خدا به خیر کنه..

رنگ شب دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 10:21

بالاخره بخت نتت باز شد؟
چی دیدی؟ من ان شاالله رفتم کربلا اگه طوری م شد تو از فاطمه خبرمو بگیر بعد بیا به بانو بگو خا؟
البته زنده باشم خودم بهت اس میدم

قلبم گرفتا!
اینا چیه گفتی
أه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد