کسی چه میداند؟..
رسـیده ام به چه جایـی... کسـی چـه مـی دانـد
رفیـق گریـه کجایـی؟ کسـی چـه مـی دانـد
میان مایـی و بـا مـا غریبـه ای... افـسوس
چه غفلتـی! چه بلایـی! کسـی چه می دانـد
تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه هایی» کسی چه می دانـد
برای مردم شهری که با تـو بـد کردنـد
چگونـه گـرم دعایـی؟ کسی چه می دانـد
تو خـود برای ظهورتـــ مصمّـمی امـا
نمی شود که بیایی کسی چه می دانـد
کسی اگرچه نداند خــدا که می دانـد
فقط معطل مایی کسی چه می دانـد
اگـر صحابه نباشد فـرج که زوری نیستـــ...
تو جـمعه جمـعه می آیی کسی چه می دانــــد
کاظم بهمنی
و تو ای مهربان مرا یاد کن ، آن دم که خدا را تلاوت میکنی
شاید به صداقت قلب پاکت ، من نیز اجابت شوم . . .
محتاج دعاتم
و دلتنگت
شوق تو به باغ لاله جان خواهد داد
عطرتو به گلها هیجان خواهد داد
فردا که در آفاق بپیچد نورت
تکبیر تو کعبه را تکان خواهد داد
آغاز ولایتعهدی جان جهان مبارک باد