♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

جــــــ ـــرعه ای غـ ــــــم...


خیری که ز آشنا ندیده این مرد

ای کاش غریبه ای به دادش برسد

آهسته خبر کنید بابایش را

تا لحظه ی آخر جوادش برسد


گویید به آقای خراسان از پا

انگار عصای دستتان افتاده

نه مادر و خواهری ، کسی اینجا نیست

مظلوم تر از خود شما جان داده


ای کاش که خواهری بیاید از قم

زیر بغل تو را بگیرد آقا

آبی به لب خشک جوادت ریزد

تا که پسرت تشنه نمیرد آقا


این زهر چه با دل جوانش کرده

دارد ز لبش جرعه ی غم می ریزد

فرموده ای اشک ماهی دریا هم

در این عزای عمر کم می ریزد


یک مشت لبی که هلهله می پاشند

با زخم زبان و طعنه هم دست شدند

اصلا تو بگو غریب ، اما اینان

هر چند که مَحرم ... چقدر پست شدند


این زهر چه بوده که ضعیفش کرده

بر خاک چگونه یک امام افتاده

انگار نفس نمی کشد اما نه ...

زنده است چرا بر سر بام افتاده


یک مشت کبوتر که عزادار تو اند

با چشم کبود آسمان می گریند

همسایه کفن گرفته دستش انگار

پشت سر تو پیر و جوان می گریند


نظرات 2 + ارسال نظر
مرکز مشاوره چهارشنبه 2 مهر 1393 ساعت 22:09

با عرض سلام
سامانه هوشمند کشوری پاسخ گویی به سوالات ومشکلات شما در زمینه های
کامپیوتر ، لپ تاپ، تبلت ، اینترنت و...
تماس از تلفن ثابت با شماره :
9099070345

رنگ شب پنج‌شنبه 3 مهر 1393 ساعت 09:35

آتش زند به قلب همه، سوز داغ تو
شد در اشک اهل ولا، چلچراغ تو
اى یادگار فاطمه، اى حجت نهم
گیرد زلال اشک من امشب سراغ تو
دیدى به عمر کوته خود، بس غم بزرگ
لبریز شد ز زهر مصیبت ایاغ تو
شاه همسر تو قاتلت از کینه و عناد
اى آن که قلب ما شده خونین ز داغ تو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد