سلام ، ای سقای تشنه لب !
ای پسر ام البنین!
سلام ، ای عموی آب ها !
و ای اسوه برادری و ایثار و وفا !
سلام ، ای پشت و پناه حسین !
ای حامی و هم رکاب ولایت !
ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !
ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق ، در روز مبادا تنها نماند .
ای که بودنت ، رنج های اباعبدالله را کم میکرد و رشتههای
غم پیشانی ابا عبدالله به لبخند تو گسسته می شدند !
عباس جان !
از تو که مى نویسم ، تمام کلمات خیس اند و
در سکوت یاد تو ، چیزى جز دریا نمی گذرد .
اى ایستاده ترین دریا ! مشک خالى ات ، اشتیاق تمام آبهاى
جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تو را فریاد کنند .
امروز ، کتاب عاشورا را که ورق مىزنى ، با مقدمه عباس آبرو مى گیردتا بلندترین شعر خون ، به نام تو سروده شود و
به امضاى حسین علیها سلام برسد .
بوسه مى زنم بر دستانى که از مسیر فرات برگشتتا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان ، به تعزیه بنشیند ؛
از آن روز ، تمام رودها سراسیمه پى تو مى گردند .
اما این بار میخواهم از زبان خودت بنویسم ،
بنویسم از لحظه ای که مشک بر دوش میرفتی تا ندای العطش طفلان حرم را اجابت کنی :
“” … دعا کنید تا برمى گردم ، غنچه سرخ دهان شش ماهه
، در هجوم بادهاى داغ و سوزان پرپر نشود
و ماهى خنده بر لبهاى خشک سه ساله ، از بىآبى نمیرد .
سایه بان خسته خیمه اگر کمى طاقت بیاورد و نشکند ،براى دخترکان آفتاب نشین ، ترانه باران مى آورم
و بوسه هاى داغ عقیله قبیله بر تن تبدار سجاد علیهالسلام را به خنکاى نسیم مىسپارم .
دعا کنید تا برمى گردم ، مشک هاى خالى به غارت نرود و تازیانه ها ،لبهاى تشنه را به جاى آب ، به خون میهمان نکنند .
و آب مشک من به خاموشى سینه هاى سوخته برسد ، نه به دامنهاى آتش گرفته .
لالایى مرغان دریایى را در گوش گهواره ناآرام بخوانید تا گلوى عطشناک ،با تیر سه شعبه سیراب نشود !
دعاکنید تا برمى گردم ، حسین علیهالسلام تشنه لب پا به گودال قتلگاهش نگذاشته باشدو کاسه آب من ، زودتر از خنجر قاتل به گلوى او برسد !
اما اگر برنگشتم ، چشمهایم را به خاک علقمه بسپارید ؛چشمهاى جوانه خواهد زد ؛ از اشکهایى که در چند قدمى فرات، بر خاک حسرت ریخت!
منبع:حریـم مکتبــــــ