به بهشت زهرا می روم...
قطعه ی شهدا...
از کنار عکس ها عبور می کنم...
چادرم را روی سرم محکم می کنم...
و زیر لب می گویم...
دشمن قلبت را نشانه گرفت...
و اسلحه ات را بر زمین انداخت...
من تا زنده ام نمی گذارم...
افکارم را نشانه بگیرد و چادرم را بر زمین اندازد
مــــادرم به من آموختــ : چــــاבر سر ڪردטּ بلـــدی نمی خواهد عشـــق مـی خواهـב ،
پس بگذار به چاבرت پیلــﮧ ڪنندمـدام به پروانـﮧشـבنت می ارزב ...