♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

دعای خیر غزل مستجاب خواهد شد !



از آن نگاه، غزل، نابِ ناب خواهد شد
به هرچه چشم بدوزد، شراب خواهد شد

گرفته ماهِ من امشب، ولی دلم قرص است
که با شکوه تر از آفتاب خواهد شد

من انتظار و تقلّای ساعتی شنی ام
که بر سر خودش از نو خراب خواهد شد

چگونه کودکِ بی تاب و خسته از توجیه
به «صبر کن که می آید» مجاب خواهد شد؟

دلم خوش است که با ختم این چهل شب شعر
دعای خیر غزل مستجاب خواهد شد


انسیه سادات هاشمی



باز هم جمعه دیگر گذشت...

خراب کرده ام آقا خودتــــــــ درستش کن

امید آخــــر دنیا خودتـــــــــ درستش کن

نمانده پشتـــ سر مـن پلی که برگردم

خراب کرده ام آقا خودتـــــــ درستش کن

ببین چگونه به هم خورده کــار من ماندم

به حق حضرتــــــ زهــــــرا خودتــــــ درستش کن

گرفت دست مــرا هرکسی ، زمینم زد

شکست بال و پــرم را خودتــــــــــ درستش کن

.

.

 

سفال توبـه خـــــود را شکسته ام از بــــــس

تر کـــــ ترکـــــــ شده اما خودتـــــــ درستش کن

اگرچه پیش تـــــو در خلوتــــــ آبرویم رفت

برای محشـر کبری خودتـــــــــ درستش کن

ثمـر نداده درخت الهی العفـوم

به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن

شکسته بال و پــــر مـن ولی دلــم تنگــــــــ است

سفــــر به کرببلا را خودتـــــــــ درستش کن

 

Right click and select save as



باز هم جمعه دیگر گذشت...




دعا کن هرگل پرپر نمیرد
کسی با چشم های تر نمیرد

دوباره جمعه ای رد شد دعا کن
دلم تا جمعه دیگر نمیرد





باز هم جمعه دیگر گذشت...



بـی تـــو اینــجا همـه در حبس ابـد تبــعیدنــــــد
سال ها،هجری و شمسی،همه بی خورشیدند

از هـــمان لحظه کـه از چشم یقیـــن افتادنــــــد
چـشــــم هـــای نـــگران آیــــنــه ی تــــردیدنـــــد

نـــشــد از سایه ی خود هـــم بگریزنـــــد دمــــی
هرچـــــه بیهـــــوده بـــــه گرد خودشان چــرخیدند

چون بجز سایه ندیــــدند کسی در پـــــی خــــود
هــــمه از دیــــدن تنــــهایـــی خود ترســـیدنـــــد

غــــــرق دریــــای تو بودنـــــد ولــــی ماهـــــی وار
باز هـــــم نام و نشــــان تــو ز هـــــم پرسیدنـــــد

در پــی دوست همه جــــــای جهــــان را گــــشتند
کــــس ندیدنـــــد در آیینــــه به خــــود خندیــــدنــد

سیر تقویــــم جلالـــــی به جــــمال تو خوش است
فصل هـــا را هــــمه با فاصـــله ات ســــــنجیدنــــد

تـــــو بیایـــــی همـــــه ساعـــت ها و ثانیـــــه هـا
از همین روز، همیــــــن لحظـــه، همین دم عیدند



قیصر امین پور


با کوله باری از عدالت . . . او خواهـــــد آمــــ ـــد!



* سالــروز زمامتـــ و امامتـــ حضرتــــ مهدی (عج) مبارکــ ـــ باد *



ای پنـاه شیعـه تـا کی بی کسی؟!

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور

تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر

تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟

سیـدی مـولایی عجـل لظهـور!

 




+ کاش ماهم از منتظرهای واقعی باشیم..



باز هم جمعه دیگر گذشت...




کسی چه میداند؟..

رسـیده ام به چه جایـی... کسـی چـه مـی دانـد
رفیـق گریـه کجایـی؟ کسـی چـه مـی دانـد

میان مایـی و بـا مـا غریبـه ای... افـسوس
چه غفلتـی! چه بلایـی! کسـی چه می دانـد

تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه هایی» کسی چه می دانـد

برای مردم شهری که با تـو بـد کردنـد
چگونـه گـرم دعایـی؟ کسی چه می دانـد

تو خـود برای ظهورتـــ مصمّـمی امـا
نمی شود که بیایی کسی چه می دانـد

کسی اگرچه نداند خــدا که می دانـد
فقط معطل مایی کسی چه می دانـد

اگـر صحابه نباشد فـرج که زوری نیستـــ...
تو جـمعه جمـعه می آیی کسی چه می دانــــد


کاظم بهمنی


باز هم جمعه دیگر گذشت...


رفیق حادثه هایی به رنگ تقدیری
اسیر ثانیه هایی شبیه زنجیری
 
در این رسانه ی دنیا میان برفک ها
نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری
 
رسیده سن حضورت به سن نوح اما
شمارِ مردم کشتی نکرده تغییری
 
هزار جمعه ی بی تو گذشته از عمرم
هزار سال پیاپی دچار تأخیری
 
شبیه کودک زاری شدم که در بازار...
تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری؟


کاظم بهمنی

اللهم عجل لولیک الفرج


جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم!!!


ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم 

خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم


اَینَ بَقیّةُ الله

سه تا از القاب امام زمان (عج) رو می‌دونید چی هستن؟

«فرید» ، «طرید» و «شرید» ...

طاقت دارید معنیشون رو بدونید؟

فرید یعنی «تنها» ...

طرید یعنی «رانده شده» ...

شرید یعنی «آواره» ...

پس باید بر پاکان اهل بیت پیغمبر و علی صلی الله علیهما و آلهما گریه کنند و بر آن مظلومان عالم ندبه و فغان کنند و برای مثل آن بزرگواران، اشک از دیدگان بارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل برکشند که کجاست حسن بن علی؟ کجاست حسین بن علی؟ کجایند فرزندان حسین؟ آن پاکان عالم که هر یک بعد از دیگری، رهبر راه خدا و برگزیده از خلق خدا بودند. کجا رفتند تابان‌خورشیدها و فروزان‌ماه‌ها؟ کجا رفتند درخشان‌ستارگان؟ کجا رفتند آن رهنمایان دین و ارکان علم و دانش؟ اَینَ بَقیّةُ الله؟ کجاست آن‌که دوستان خدا را عزیز و دشمنان خدا را ذلیل خواهد کرد؟ کجاست باب‌الهی که از آن درگاه وارد می‌شوند؟ کجاست آن وجه‌اللهی که دوستان خدا سوی او روی آورند؟ کجاست آنکه دعای خلق پریشان و مضطر را اجابت می‌کند؟ اَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتوُلِ بِکَربَلاء؟....

 


منبع:آل یس

باز هم جمعه دیگر گذشت...



دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .


باز هم جمعه دیگر گذشت...


مگــــر نشــانـــه ی عشـــق تـــــو ،

بــــیقـــراری نیـــسـت ؟!

از آرمیــــدن در انتــــظار می تــرســـم ....



تو حاضری بی آنکه غیبت کرده باشی


گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی / پیشش اگر از ما شکایت کرده باشی
حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند / یک شب نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر / از خود حدیثی را روایت کرده باشی
پس مردمکهای نگاه ما عقیم اند / تو حاضری بی آنکه غیبت کرده باشی . . .