علی اصغر من !
کودک زیبای من!
ای که با وجود کوچکیت حجت بزرگی بودی بر بی دینی یزیدیان
و برهان قاطعی بودی بر بی وجدانی و قساوت قلب آنان .
در واقع تو خود حجت اکبر بودی هرچند نامت علی اصغر بود …
تو قیامت کبری بودی ، تو محشر بر پا کردی با کوچکیت .
کربلا بدون تو ، بدون خون گلوی نازنینت ، تا قیامت تشنه می ماند و در حسرت .
عاشورا بدون تو ناتمام بود ، تو حجت را بر یزیدیان تمام کردی …
ای علی اصغرم !
بنازم استقامتت را !
زمانی که حرمله ی ملعون به طرفت نشانه رفت ، چه حالی داشتی ؟؟؟
ای عزیز مادر !
چه نجوا می کردی ؟؟؟
چه خوب دست و پایت را گم نکردی و به روی خود هم نیاوردی !؟؟
زمانی که تیر آن ملعون گلوی نازنینت را شکافت ، فریاد نزدی تا دشمن شاد شود .
گریه هم نکردی تا دل بابا به درد آید ؛ یعنی فرصت نشد ،
مگر گلوی بچۀ شش ماهه چقدر تحمل تیر به این بزرگی را دارد !
من در صحنۀ نبرد نبودم ولی می گویند آن ملعون
دردمنشانه با تیر سه شعبه گلوی کوچکت را درید ! اما توفقط لبخند زدی ،
لبخندی که دل فرشتگان را آب کرد وهمۀ آنان را آماده کرد
تا خون گلوی نازنینت را که پدر به آسمان پاشید بگیرند
و در این کار از هم سبقت گرفتند تا در قیامت شاهد باشند
و شهادت دهند که تو در رکاب امام زمانت جان فشانی کردی
و مقاومت کردی و با جرعه ای آب اسیر این دنیا نشدی …
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
یا باب الحوایج !!!
ای آبرو مند نزد خدا و ای شهید معصوم کربلا ،
اینک یاریمان کن که ما اثیر دنیای فانی نشویم
و در این آخرالزمان ، که در دعای افتتاح می خوانیم
و غیبة ولینا ، و کثرة عدونا ، و قلة عددنا ، و شدة الفتن بنا ،
امام زمان خود را به ثمنی بخس نفروشیم و یاریش کنیم …
منبع:حریـم مکتبــــــ