♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

نگاه دیگران...


نگاه دیگران

روزه و گرما رمقی برایش نگذاشته بود و قدم هایش را به آرامی به سوی خانه برمی داشت…

 از اینکه نگاه های رهگذران به سویش جلب شده بود تعجب می کرد !

 یکی دوبار هم برگشت و متوجه شد عابران چشم چران حتی از پشت سر هم چشم از او برنمی دارند…!

 سر و وضع ظاهرش را مرتب کرد، حتی با شانه کوچک جیبی موهایش را شانه کرد اما نگاه مزاحم عابران دست بردار نبود…!

 کلید را توی قفل انداخت و وارد خانه شد و دو تا نان بربری را که خریده بود به سمت همسرش گرفت.

 تازه متوجه دلیل نگاههای عابران شد ، خودش و همسرش هر دو خندیدند…

 نصف یکی از بربری ها خورده شده بود !!!

(محمد ایرانی)

نگاه دیگران


۲۲ بهمن . . .


اس ام اس های زیبا ویژه 22 بهمن و دهه فجر

برخیز که فجر انقلاب است امروز / بیگانه صفت خانه خراب است امروز

هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد / از لطف خدا نقش بر آب است امروز



۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلام مبارک باد . . .




آیا دلیل تاکید بر نماز صبح را میدانید ؟


آیا دلیل تاکید بر نماز صبح را میدانید ؟

باخواب غلظت خون بالا میرود
وهرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود 
ودرست لحظات نزدیک شدن به اذان به حداعلا می رسد
کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود 
وبا خواندن نماز بدن کاملا بالانس شده وبه حالت نرمال باز میگردد
بیخود نیست میگوییم خدا ازمادر هم مهربانتر است ولله الحمد
کسانیکه با یوگا و نرمش های آرامش بخش و انرژی درمانی آشنایند میدانن، چاکراها نقاط ورود و خروج انرژی به بدن هستند.
اگر دقت کرده باشید هنگام وضو گرفتن تنها جایی که از پایین به بالا شسته میشود مسح پاست .
شما از نقطه ی انگشت شست پا دست خود را به سمت بالا میکشید . چرا ؟؟؟ ... تنها جاییکه انرژی مثبت به بدن برمیگردانید مسح پا میباشد.
در تمام مراحل وضو گرفتن با هفت چاکرای بدن سر و کار داریم. در تمام مراحل از تمام چاکراها به وسیله ی آب که منبع پاکی و قداسته انرژی های منفی بدن رو به سمت خارج دفع کرده 
و در مرحله ی آخر وضو گرفتن انرژی مثبت رو وارد بدن میکنیم

.. شعور و شهوت ..



خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت،
به حیوانات شهوت داد بدون شعور 

و به انسان هردو را.

انسانی که شعورش بر شهوتش غلبه کند
از فرشته بالاتر است

و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پست تر...



 

من خدا را دارم..

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

 

خنده ام می گیرد از تقلایت ای دنیا! که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی. 

ای دنیای پر از سراب این را بدان: 

اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد. 

اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم. 

اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم. 
اصلا 
هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش... 
ولی همیشه این را بدان 

من، خدا را دارم.

 

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

 

الهام چرخنده و باحجاب شدن دختری بدست او


سلام ...


این کلیپ دیدنش خیلی ارزش داره هم صحبتهای اول خانم چرخنده هم اتفاقی که آخر کلیپ میفته


فکر میکنم هفتادمین دختریِ که با عنایت خدا و فاطمه زهرا(س) به دست الهام چرخنده چادری میشه



هیچکدومِ ما کامل نیستیم!اگه فکر میکنید از این دخترخوش غیرت کمتر نیستید و میتونید تغییر کنید حتما به صحبتای الهام


 چرخنده گوش کنید






چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟


*

از مرحوم آیت الله بهجت (ره) سوال شد:

چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟

در پاسخ فرمودند:

کسی که باقی نماز هایش را اول وقت بخواند

خداوند او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد

*

باز هم جمعه دیگر گذشت...




کسی چه میداند؟..

رسـیده ام به چه جایـی... کسـی چـه مـی دانـد
رفیـق گریـه کجایـی؟ کسـی چـه مـی دانـد

میان مایـی و بـا مـا غریبـه ای... افـسوس
چه غفلتـی! چه بلایـی! کسـی چه می دانـد

تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه هایی» کسی چه می دانـد

برای مردم شهری که با تـو بـد کردنـد
چگونـه گـرم دعایـی؟ کسی چه می دانـد

تو خـود برای ظهورتـــ مصمّـمی امـا
نمی شود که بیایی کسی چه می دانـد

کسی اگرچه نداند خــدا که می دانـد
فقط معطل مایی کسی چه می دانـد

اگـر صحابه نباشد فـرج که زوری نیستـــ...
تو جـمعه جمـعه می آیی کسی چه می دانــــد


کاظم بهمنی


داستان خداشناسی




« مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد . ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد . افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید .
خسته و نا امید راه دریا را در پیش گرفت . کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت .
مرد پرسید : (چه می کنی؟) کودک جواب داد : (به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم)
تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید ، اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکشخدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد ! فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود .
به کودک گفت : (من و تو یک اشتباه را مرتکب شده ایم)


مولوی می گوید : هر چه اندیشی پذیرای فناست آنچه در اندیشه ناید آن خداست »


 

خدا و گنجشک . . .


« فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت  دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از انچه سنگینی سینه توست . گنجشک گفت لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگیهایم بود و سرپناه بی کسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم  کجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغض راه بر کلامش بست . سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند . خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پر گشودی .گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود . سپس خدا گفت : چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد »



عید قربان عید روزی نو و انسان نو است


********************


بـه گـرد کعبـه می گـردی پریشان          کـه وی خود را در آنجا کرده پنهان


اگــر در کعبــه می گـــردد نمـایـان          پس بگرد تا بگردی بگرد تا بگردی

 

در اینجا باده مینوشی ، در آنجا خرقه می پوشی ، چرا بیهوده میکوشی


در اینجا مـــــردم آزاری ، در آنجا از گنـــــــــــــه عاری ، نمی دانم چه پنداری

 

در اینجــا همـــدم و همسایــــه است در رنــج و بیمــاری


تو آنجا در پی یاری


چــه پنـــداری کجــــا وی از تـــو می خواهـد چنین کــاری

 

چه پیغــامـــی که جــز بــا یــک زبــــان گفتـــن نمی داند


چه ســلطانی که جــز در خـــانـــه اش خفتــن نمی داند


چه دیداری که جز دینار و درهم از شما سفتن نمی داند

 

به دنبال چه می گردی که حیرانی


خـرد گم کرده ای شاید نمی دانی

 

همـــای از جــــان خـــود سیری           کـــه خـــامـــوشی نمی گیـــری


لبت را چون لبــــان فرخی دوزند           تو را در آتش اندیشه ات سوزند


هــــــــزاران فتنـــــــه انگیـــــــزند           تــــو را بـــر سر در میخانه آویزند



********************


  عید قربان، پرشکوه‌ترین ایثار و زیباترین جلوه‌ی تعبد در برابر خالق یکتا
 
بر شما مبارک
 
زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم